همراهی تا پیروزی: داستان همکاری یک خانواده در درمان لکنت نوجوانشان
درمان لکنت تنها یک مسیر فردی نیست، بلکه یک سفر خانوادگی است. امروز میزبان محمد و سحر، والدین امیرعلی ۱۴ ساله در تجربه درمان لکنت او هستیم که با همکاری و صبر، همراه پسرشان در مسیر درمان لکنت قدم گذاشتند و امروز شاهد موفقیت او هستند.
گفتوگوی صمیمی والدین امیرعلی و خانم اسماعیلی
خانم اسماعیلی: آقامحمد و سحر جان، از حضورتون سپاسگزارم. چه زمانی متوجه لکنت امیرعلی شدید و اولین واکنشتون چطور بود؟
سحر: حدود ۱۱ سالگی امیرعلی بود. یهو دیدیم در حرف زدن مکثهای طولانی داره و صورتش برافروخته میشه. من خیلی نگران شدم و دائم بهش میگفتم “آروم تر حرف بزن” اما انگار بدتر میشد.
محمد: من در ابتدا فکر میکردم مسئله مهمی نیست و خودش خوب میشه. اما وقتی دیدم روی اعتمادبهنفسش تاثیر گذاشته و از جمع دوستانش کنار کشیده، فهمیدم باید کاری کنیم.
خانم اسماعیلی: چه عاملی شما رو قانع کرد که به گفتاردرمانی مراجعه کنید؟
سحر: یه روز امیرعلی از مدرسه برگشت و گفت دوستاش مسخرهاش کردن. اون شب تو اتاقش در رو بسته بود و گریه میکرد. اون لحظه فهمیدم دیگه بس است. باید کمک تخصصی بگیریم.
خانم اسماعیلی: در جلسات خانوادهمحور ما، چه تغییری در نگرش شما ایجاد شد؟
محمد: بزرگترین درس برای من این بود که فهمیدم لکنت تقصیر کسی نیست. شما به ما یاد دادید که به جای تمرکز روی “چگونه حرف زدن” امیرعلی، به “چه گفتن”ش توجه کنیم. این نگاه، همه چیز رو تغییر داد.
نکته طلایی از خانم اسماعیلی:
“خانوادهها بدانند که در درمان لکنت نوجوانان، آنها همتیم درمانگر هستند. صبر آنها، حمایتشان و باورشان به فرزندشان، معجزه میکند.”
خانم اسماعیلی: چه تغییراتی در روابط خانوادگیتون ایجاد کردید که به درمان کمک کرد؟
سحر: ما “قوانین طلایی” رو رعایت میکردیم: صحبتش رو قطع نمیکردیم، برایش حرف نمیزدیم، و وقتی حرف میزد با آرامش به چشمانش نگاه میکردیم. همچنین زمانهای بیشتری رو برای صحبت کردن دور همی خانوادگی اختصاص دادیم.
محمد: من هم یاد گرفتم که عجلهای در صحبت کردن وجود نداره. الآن همه ما در خانواده آرامتر حرف میزنیم و به هم فرصت میدیم.
خانم اسماعیلی: الان بعد از یک سال، بزرگترین تغییر در امیرعلی چیست؟
سحر: (با چشمانی پر از اشک شوق) امیرعلی دوباره همان پسر شاد و سرزندهای شده که ما میشناختیم. هفته پیش در مسابقه سخنرانی مدرسه شرکت کرد و مقام آورد! این رو چه کسی باور میکرد؟
محمد: مهمتر از حرف زدن، نگرشش تغییر کرده. الآن میتواند تلفن را بردارد، با غریبهها صحبت کند و حتی شوخی کند. این تحول واقعاً معجزهآسا است. نکته ی دیگری که وجود دارد، امیرعلی با کمک شما به این درک رسیده است که وجود هرگونه ناروانی در گفتارش، چیزی از توانمندی های او کم نمی کند. البته خداراشکر دیگر ناروانی باقی نمانده است.
خانم اسماعیلی: برای والدینی که همین امروز این مصاحبه را میخوانند و نوجوان دارای لکنت دارند، چه توصیهای دارید؟
محمد: میخواهم بگویم: نترسید و اقدام کنید. هر چه زودتر شروع کنید، مسیر کوتاهتر و راحتتری خواهید داشت. و بدانید که شما تنها نیستید.
سحر: همچنین به تمام والدین میگویم: فرزندتان را به خاطر داشته باشید، نه به خاطر لکنتش. او را با تمام وجودش ببینید و دوست داشته باشید. این عشق بیقید و شرط، بهترین درمان است.
سخن پایانی
داستان محمد و سحر و امیرعلی پرتلاش به ما نشان میدهد که خانواده میتواند بهترین حامی و همراه در مسیر درمان باشد. وقتی همه اعضای خانواده با آگاهی و عشق در این مسیر قدم بردارند، موفقیت نه تنها ممکن، بلکه شیرینتر خواهد بود.
آمادهاید این سفر زیبا را با خانوادهتان آغاز کنید؟
برای دریافت جلسه مشاوره خانوادگی و آشنایی با روشهای مشارکت خانواده در درمان، همین امروز با ما تماس بگیرید. اینجا را کلیک کنید

