احساسات انسان
برای همه ی ما، زمانهایی وجود دارد که احساسات خوبی نداریم. در آن لحظات، بسیاری از ما از خودمان این سوال کاملاً منطقی را میپرسیم: “چرا من چنین احساساتی را دارم؟”
انواع احساسات
خب این پرسش یک نیمه ی روشن دارد …. همچنین یک نیمه ی تاریک
در قلمرو احساسات
نیمه ی روشن
نیمه ی روشن این پرسش این است که به ما کمک میکند، چرا که به ما این هشدار را میدهد که نیاز داریم روی یک سری مسائل کار کنیم. به عنوان مثال، فرض کنید به دلیل لکنت کردن خود در یک موقعیت بسیار حساس ، احساسات مختلفی را تجربه میکنید و از خود میپرسید چرا چنین احساساتی دارم و چنین شد؟ و پاسخ این پرسش این باشد که: چون با همسرمان دعوا کرده ایم، هله هوله زیاد خورده ایم، به اندازه ی کافی نخوابیده ایم، زیاد کار کرده ایم، به اندازه ی کافی ورزش نکرده ایم، سیگار کشیده ایم، مواد مخدر مصرف کرده ایم، در مورد فرزندانمان نگرانیم، با یک بیماری مقابله میکنیم، با مسائل مالی درگیر هستیم، یا با مرگ یکی از عزیزانمان مواجه شده ایم.
اگر چنین باشد، پس تشخیص و شناسایی این مسائلی که باعث فعال شدن این احساسات دردناک در ما شده اند، گام اولیه و مهمی است. گام دوم این است: اقدام عملی! اقدامی عملی، مفید و کارساز انجام دهیم تا به طور مؤثر با آن مسئله مقابله کنیم و یا با شرایط به وجود آمده بهتر وفق پیدا کنیم.
معمولاً چنین مسائلی واضح اند- و شما میتوانید با طرح پرسش بالا به راحتی آنها را شناسایی کنید. اما فرض کنید که هیچ پاسخ واضحی را برای سئوال در مورد اینکه چرا احساس اضطراب، غمگینی، بدخلقی و خشم دارید، پیدا نکنید؛ چه اتفاقی میافتد اگر به طرح این پرسش از خودتان ادامه دهید؟ خب، اگر این پرسش: چرا من چنین احساسی دارم؟ را ادامه دهید و پاسخی فوری برای آن وجود نداشته باشد، معمولاً شما در نیمه ی تاریک گرفتار میشوید.
نیمه ی تاریک
نیمه ی تاریک این پرسش چیزی است که روانشناسان به آن (نشخوار فکری) میگویند. ما در افکارمان گم میشویم، تمام پاسخهای ممکن برای ‹چرا چنین احساساتی دارم؟› را تحلیل میکنیم. معمولاً، بعد از آن ما شروع میکنیم به بررسی کردن تمام اتفاقات ناخوشایندی که برایمان رخ داده است، تمام مواردی که در زندگیمان خوب پیش نرفته است، تمام چیزهایی که درون ما یا در دیگران و یا در جهان پیرامونمان آنقدر که باید خوب نیست، و فکر میکنیم که کدام یک از آنها باعث چنین احساسی بوده اند.
طبیعتاً هرچه بیشتر، هرچیزی که در زندگیمان کمبود داریم را بررسی کنیم، بیشتر ما را دچار نارضایتی و ناخشنودی میکند( تعجب آور نیست که این الگوی تفکر نقش بزرگی در افسردگی ایفا میکند.)
احساسات مختلف
بنابراین هنگامی که در چنین الگوی تفکری گرفتار شدید، ایده ی خوبی است که خودتان را از این دام خلاص کنید:
- به فرایند تفکرتان توجه کنید و به آرامی برای آن نامی بگذارید: آها! ذهن من داره تلاش میکنه که دوباره علت رو کشف کنه»، یا «آها! دوباره قصه ی ذهنی “چرا من این احساسات رو دارم؟” شروع شد»، یا «این نشخوار فکریه.
- از مهارت های ذهن آگاهی برای خلاص شدن از دام افکار استفاده کنید و به طور کامل در لحظه ی حال غرق شوید.
- اقدامات معنادار و ارتقا دهندهٔ زندگی را آغاز کنید، و تمام توجهتان را به این اقدام تان بدهید.
- خودتان را در کاری که انجام می دهید غرق کنید.
- بدین ترتیب، خودتان را به طور مرتب از قصه ی ذهنی‹چرا چنین احساسی دارم؟› رها کنید- بارها و بارها و بارها دوباره؛ و به طور مرتب روی فعالیتی که انجام میدهید تمرکزتان را برگردانید.
چگونه احساسات خود را کنترل کنیم
الف. از مهارتهای ذهن آگاهی برای تمرین پذیرش احساسات و شفقت نسبت به خود استفاده کنید.
ب. اقدام کنید: هر کاری را که میتواند موقعیت تان را بهبود ببخشد و یا مسائلی که با آنها درگیر هستید را حل کند انجام دهید.
ج. و اگر هیج اقدام مؤثری وجود ندارد که بتوانید اتخاذ کنید، مجدداً از گزینه ی الف استفاده کنید. اما تحلیل احساساتتان را متوقف کنید، و به جای آن توجه و انرژی تان را صرف انجام کاری معنادار بکنید.
به خاطر داشته باشید که احساسات مانند هوا تغییر می کنند، و دیر یا زود این احساسات- صرف نظر از اینکه چقدر ناخوشایندند- می گذرند.
دکتر راس هریس (بازنویسی و ویرایش شده)
با کمک گفتاردرمانگران تخصصی مدرسه لکنت ایران و با توان خودت ، چراغ لکنت رو برای همیشه خاموش کن
مدرسه لکنت ایران (اولین و بزرگترین مرکز تخصصی گفتاردرمانی و درمان لکنت در ایران)
صفحه اینستاگرام مدرسه لکنت ایران (کلیک کنید)
http://www.instagram.com/mrsgoft/
نحوه ارزیابی کیفی شدت لکنت کودک در ویدیوی زیر آموزش داده شده است.